آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جستار» ثبت شده است

بســـم رب الشـــــهداء و الصدیقــــــــین 

بسم الله النور

یادم نمی رود شب های جمعه  اواخر دهه  شصت و اوایل دهه  هفتاد  را؛ آن زمان سنم حدود ۸ و ۹ و نهایتا ۱٠ سال بود. یادم نیست کدام شبکه تلویزیون و چه ساعتی از شب جمعه بود که صدای حاج صادق آهنگران، در حال خواندنِ مثنوی شهادت، نگاه مان را جذب تلویزیون می کرد:

 «سبکباران خرامیدند و رفتند؛  مرا بیچاره 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۴۶
آسیه سلطانی