نوشته های آسیه سلطانی

می ایستم و صبر می کنم؛ که عاشقان، ایستاده می میرند.

نوشته های آسیه سلطانی

می ایستم و صبر می کنم؛ که عاشقان، ایستاده می میرند.

نوشته های آسیه سلطانی
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گلایه» ثبت شده است


 رعدی زدی؛ 

            بغضم ترک خورد؛ 
                                اشکم فروریخت.

اشکی که شد جاری به روی گونه هایم  
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۰۴ ، ۰۰:۰۵
آسیه سلطانی

بسمک یا انیس القلوب 

گویی زمستان است... 

هر روزِ من

هر شام من

هر هفته و هر ماه من

هر سال، بعد از سالِ من

در دوری از تابیدنت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۳ ، ۲۲:۲۰
آسیه سلطانی

بسمــــــک یا من لیس احد مثله 

تا می توانی تو

سنگی بزن

بر این دلِ هردم شکسته 

زخمی بزن

بر پاره های این جگر

بر چشم هایی که 

تا مدتی نه چندان دور 

خواهد شود بسته... 

تا ابد بسته... 

*****

آری بیا و این مچاله کاغذِ دل را

به دستت گیر؛ 

آنگاه

 آرام و آهسته، 

وا کن گره ها را. 

آری بیا و 

تا توان داری، گره بگشا و

با قطره های خونِِ زخم واژگان خود، 

تو غوغا کن... 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۳ ، ۲۳:۱۷
آسیه سلطانی

بسم الله الذی هو علیم بذات الصدور 

نمی خواهم نگاهت را 
نمی خواهم که حتی لحظه ای، آنی، ببینم چشم پاکت را. 
تو را از جانِ خود، من، دوست تر دانستم و این اشتباهم بود؛ می دانی؟! 
نمی دانی... 
تو را درکی نباشد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۳ ، ۱۳:۴۳
آسیه سلطانی