نوشته های آسیه سلطانی

می ایستم و صبر می کنم؛ که عاشقان، ایستاده می میرند.

نوشته های آسیه سلطانی

می ایستم و صبر می کنم؛ که عاشقان، ایستاده می میرند.

نوشته های آسیه سلطانی
طبقه بندی موضوعی

تولد من یا مرگ او؟ (دلنوشته آسیه سلطانی)

پنجشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۴، ۱۲:۴۶ ق.ظ

دوم مهر امسال هم. گذشت... 

صبح که بیدار شدیم، صبحانه خورده، نخورده، رفتم سراغ بستن چمدان ها. 

ظهر، نماز که خواندیم، ناهار خورده، نخورده، سوار ماشین شدیم تا به سمت مشهد حرکت کنیم. 

به نیمه ی راه رسیده بودیم که گوشی همراه مان زنگ خورد؛ خبری که شنیدیم، باورپذیر نبود. 

باور نمی شد که با خاموش شدن شمع تولدم، شمع عزای دوستی قدیمی، روشن شود! 




نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی