آسیه سلطانی

اشک است حاصل و خوشنودِ این حاصلم

آسیه سلطانی

اشک است حاصل و خوشنودِ این حاصلم

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر نو» ثبت شده است

بسم الله النور

ذره ای هم شده 

استراحت کن

من به جایت می نویسم واژه ها را

چه بسا اندکی از

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۳ ، ۰۳:۲۹
آسیه سلطانی

بســـــــــــــم الله النــــــــــــــور 

... می آید آن فردا
می آید آن فردای ما؛ آری... 
با بودنت پُر می شود ناگاه
خالی ترین قسمت 
از جمله های 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۰۳ ، ۰۳:۱۳
آسیه سلطانی

بسم الله الرحمن الرحیم 

شعری که تازه سروده بودم و باسرعت اصلاحش کردم 

فرصت ندادی گویمت احساس پاکم را 

یا که به روی بوم نقاشی بپاشم رنج هایم را 

پشت سر هم واژه هایت را که باریدی،  

آیا نترسیدی تگرگِ واژه ها

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۳ ، ۲۰:۳۰
آسیه سلطانی

بســــــم الله النـــــــور 

شعرنو از زبان کودک فلسطینی به برادران مسلمان خود... 
***************** 
این، صدای خواهش من است؛ 
من؛ 
"غریب کودک نشسته  روی خاک مسجد خدا" 
منم که می خوانمت  کنون، 
مسلمان برادرم... 
منم که میخوانم و می خواهمت زِ عمقِ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۰۲ ، ۰۷:۵۴
آسیه سلطانی