آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار ظهور» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 

خواب دیدم دختری را هر دو بالش سوخته 
روی یک اسب پرنده، بال و یالش سوخته 

گِرد آنها، خیمه ها آتش گرفته، یک به یک
دیدم آنجا دختری دیگر که شالش سوخته

تازه دامادی  که قبلا 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۳ ، ۰۷:۳۳
آسیه سلطانی

بسم الله النور 

عریان شده عالم، به زمستان جهالت 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۲ ، ۰۶:۳۲
آسیه سلطانی

بــــــسم الله القاصــــم الجــــــبارین

آهسته؛ آرام!
کودکی روی دست های مادرش خفته است... 
و پلک های نو گشوده اش را
تا همیشه بسته است. 
 
آهسته؛ آرام! 
اینجا مادری ترکشی خورده و 
با کودکِ شیرخواره اش 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۲ ، ۱۰:۰۲
آسیه سلطانی