آسیه سلطانی

اشک است حاصل و خوشنودِ این حاصلم

آسیه سلطانی

اشک است حاصل و خوشنودِ این حاصلم

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

مادری با دو فرزند هستم. 

کتاب را دوست دارم و از مطالعه لذت می برم. 

گاه می نویسم؛  می سرایم اندکی... 

همچنین کارآفرین در زمینه جشن ها و مراسم های ویژه کودکان هستم. 

الخلاصه...  به همینهاست که زنده ام.