جهت دیدن باکیفیت اصلی، کلمه « دریافت» را لمس کنید
بســـــــم الله النـــــور
کاش بودی و روایت می کردی جنگ امروزم را؛ که نیازمندِ نگاه های ویژه ی توست؛ آسید مرتضی!
نگاهی که بکاود تمام درونیّاتم را و بشکند بتِ خواسته های
جهت دیدن باکیفیت اصلی، کلمه « دریافت» را لمس کنید
بســـــــم الله النـــــور
کاش بودی و روایت می کردی جنگ امروزم را؛ که نیازمندِ نگاه های ویژه ی توست؛ آسید مرتضی!
نگاهی که بکاود تمام درونیّاتم را و بشکند بتِ خواسته های
بســـم رب الشـــــهداء و الصدیقــــــــین
بسم الله النور
یادم نمی رود شب های جمعه اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد را؛ آن زمان سنم حدود ۸ و ۹ و نهایتا ۱٠ سال بود. یادم نیست کدام شبکه تلویزیون و چه ساعتی از شب جمعه بود که صدای حاج صادق آهنگران، در حال خواندنِ مثنوی شهادت، نگاه مان را جذب تلویزیون می کرد:
«سبکباران خرامیدند و رفتند؛ مرا بیچاره
نکته: شعری که پس از پنج مرتبه اصلاح، تقدیم نگاه تان می شود.
بســــــــــم الله النـــــــــور
پر زدی تا بوستانِ آسمان ها را ببینی
خواستی از دامن رنگین کمان، گل را بچینی
پر گشودی تک تکِ گلبرگ ها را ناز کردی
با قناری ها چه خوش آواز را آغاز کردی
شور بخشیدی صبا را