نوشته های آسیه سلطانی

می ایستم و صبر می کنم؛ که عاشقان، ایستاده می میرند.

نوشته های آسیه سلطانی

می ایستم و صبر می کنم؛ که عاشقان، ایستاده می میرند.

نوشته های آسیه سلطانی
طبقه بندی موضوعی

فال سوخته (شعر آسیه سلطانی در سوگ رفح...)

يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۳۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

خواب دیدم دختری را هر دو بالش سوخته 
روی یک اسب پرنده، بال و یالش سوخته 

گِرد آنها، خیمه ها آتش گرفته، یک به یک
دیدم آنجا دختری دیگر که شالش سوخته

تازه دامادی  که قبلا  دیده بودم در رفح 
رفته از هوش و کنار او، عیالش سوخته

من پریشان می دویدم بین آتش بین دود 
باغ زیتون، دود شد، کلّ نهالش سوخته 

از صدای جیغ و ناله، چشم هایم باز شد
دیدم آن تقویم خونین، ماه و سالش سوخته

آتشی افروخت صهیون، تا بسوزد نسل ما  
از خیال خام او، نسل رجالش سوخته 

آب شعر و قصه را شاعر، به هاون کوفته 
واژه ها آتش گرفت و جانِ فالَش سوخته 

 

___________________________________________________________

پی نوشت:  

میخواستم برای رفح بنویسم اما جز شعر، چیزی بر قلم نیامد؛ که وقتی جان آتش گیرد، بر لبها، جز شعر، واژه ای نیاید. 
و این شعر را نوشتیم.
هرچند ساده، 
هرچند ناتوان در وصف آن جنایت هولناک، 
اما عرض ارادتی است به برادران و خواهران شهیدمان در رفح. 

و الحمدلله علی کل حال 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی