طرز تهیه اشک (شعر سپید آسیه سلطانی)
سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۰۵ ق.ظ
قلعه ی دلتنگی،
دور قلبم حلقه می زند؛
دل، تنگ تر می شود؛
و فشار قلعه، بیشتر...
دل،
تنگ و تنگ تر و تنگ تر می شود
و ضربانم متوقف...
امید دیدارت، احیا می کند مرا...
لیکن...
دوای تنگیِ دل، به دیدار است، نه امیدِ بیجا؛
چشم انتظاری، فشار می آورد
به دل
به جان
به جانی که بی جان روی تخت افتاده است،
چشم به در دوخته،
و بغض در گلو، دفن کرده...
فشارها روی هم تلمبار می شوند
و بر قلب نازکم، سنگینی می کنند.
خون جاری در سرخرگ ها،
از فشار، رنگ می بازد و
و فواره-کنان، از چشم هایم، به بیرون پرتاب می شوند.
رَدّ نامت، بر سیاهیِ چشم هایم می ماند
و تو را بی واژه، صدا می زند...