آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زلبخا» ثبت شده است

بسمـــک یا من له العزت و الجبروت 

هرچند که یوسف به دلِ مصر، عزیز است
لیکن تو به مصرِ دل یوسف، چه عزیزی! 

هرچند زلیخا، رسوای همه مردم مصر است 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۲ ، ۱۱:۰۶
آسیه سلطانی