آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «مناسبتی :: ادبی» ثبت شده است

لَپ لوپ لیلَپ لوپ

مامان برام پخته سوپ

سوپ می خورم؛ چاق میشم

مثل چایی داغ میشم 

داغ دوغ دیدَغ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۰۲
آسیه سلطانی

و چقدر نکته فرمودند آقا... 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۳ ، ۱۵:۱۶
آسیه سلطانی

بسم الله الرحمن الرحیم 

«مَرَجَ البحرَینِ یّلتقیان»  سوره مبارکه الرحمن

پایانِ دریا را نخواهی یافت! 

بنگر... 

تا چشم کار می کند،

آب می بینی و آب؛ 

چه، گاهِ آشفتگی که موج می زند 

و نزدیک است خود را

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۰۳ ، ۰۱:۴۲
آسیه سلطانی

بسم الله النور

ذره ای هم شده 

استراحت کن

من به جایت می نویسم واژه ها را

چه بسا اندکی از

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۳ ، ۰۳:۲۹
آسیه سلطانی

بسم الله النور 

کنار ریل قطار نشسته ام

با چمدانی بسته. 

نمی خواهم مسافر قطار شوم. 

آمده ام تا  رفت و آمد آدم ها را ببینم 

درس گیرم

و شاید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۳ ، ۲۲:۴۵
آسیه سلطانی