آسیه سلطانی

اشک است حاصل و خوشنودِ این حاصلم

آسیه سلطانی

اشک است حاصل و خوشنودِ این حاصلم

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «مناسبتی :: ادبی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 

«مَرَجَ البحرَینِ یّلتقیان»  سوره مبارکه الرحمن

پایانِ دریا را نخواهی یافت! 

بنگر... 

تا چشم کار می کند،

آب می بینی و آب؛ 

چه، گاهِ آشفتگی که موج می زند 

و نزدیک است خود را

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۰۳ ، ۰۱:۴۲
آسیه سلطانی

بسم الله النور

ذره ای هم شده 

استراحت کن

من به جایت می نویسم واژه ها را

چه بسا اندکی از

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۳ ، ۰۳:۲۹
آسیه سلطانی

بسم الله النور 

کنار ریل قطار نشسته ام

با چمدانی بسته. 

نمی خواهم مسافر قطار شوم. 

آمده ام تا  رفت و آمد آدم ها را ببینم 

درس گیرم

و شاید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۳ ، ۲۲:۴۵
آسیه سلطانی