نوشته های آسیه سلطانی

می ایستم و صبر می کنم؛ که عاشقان، ایستاده می میرند.

نوشته های آسیه سلطانی

می ایستم و صبر می کنم؛ که عاشقان، ایستاده می میرند.

نوشته های آسیه سلطانی
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با موضوع «نثرها :: تمرینِ نوشتن» ثبت شده است

یا حرز من لا حرز له 

وارد خانه که شد، او را بغل کرد. لب را بر گونه های «سلما» سایید و او را بوسه باران کرد. از دلتنگی گفت. از اینکه چقدر زندگی در دوریِ او، برایش سخت است. از روزگار نالید. از اینکه زمانه، زن و فرزندش را از او

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۴۹
آسیه سلطانی

بـــــسم الله النـــــــور 

وارد حیاط می شود. غروب است. روی سنگچینِ منتهی به حوض قدم می زند. حوض را تازه آب کرده اند. تصویرِ ماه در آبِ زلالِ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۲ ، ۲۰:۵۰
آسیه سلطانی

بسمــــــک یا رئوف یا رحیـــــــم

«تو برام مهمی» 
روی تخت بیمارستان نشسته بود. قطره های عرق روی پیشانی اش برق می زد. صدای تپش قلبش را می شنید. موهای فر خورده ی او  از روسری بیرون ریخته و نگاهش 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۲ ، ۱۹:۴۳
آسیه سلطانی

بســـــم الله الرحمـــــن الرحیـــــم

طلا را از جان شان، بیشتر دوست داشتند. 

و اینگونه او را به سکه های طلا فروختند.

حتی از گوشواره طلای کودکان 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۲ ، ۰۲:۲۳
آسیه سلطانی