آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

باتلاق شعر ( نکته آسیه سلطانی)

جمعه, ۵ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۴۰ ب.ظ

بســـــــم الله النــــــــور 

لذت شعر، به استعاره های چندپهلوی آن است. استعاره هایی که از درونِ رمز آلودِ  شاعر، حکایت دارد. درونی پر از رازهای غیرقابل بیان. رازهایی که اگر  شاعر را توانِ پرده برداشتن از آنها بود، به استعاره پناه نمی برد و تنها به وصف و شرح حال، بسنده می کرد.

اما شعله های افروخته شعر،  آن جایی سربه فلک میکشد که مخاطب اصلیِ شاعر، مقصود او را درک نکرده، در واژه ها گیرکند. وقتی که مخاطب، در باتلاق استعاره ها  دست و پا می زند، دچار سوء تفاهم شده و  نه تنها از مقصود اصلی شاعر، دور می گردد  بلکه از سروده ها، دچار دلخوری یا دلسردی می شود. 

و در چنین مواقعی است که شاعر، از بکار گرفتن استعاره، به غلط کردن می افتد 😊 

 

 

 

نظرات  (۱)

😊😊😊 آخرشو خوب اومدی.  

شاعرا خیلی وقتا به غلط کردن میفتن 

پاسخ:
😊 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی