امیدِ دوباره (آسیه سلطانی)
شنبه, ۴ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۱۰ ب.ظ
بســــــــم الله النـــــــــور
هرچند که پاییز،
بر روی دلم پای نهاده؛
هرچند زمستان،
گلهای بهاری مرا خوب تکانده؛
هرچند که از دور،
صوت جرسِ مرگ به گوشِ منِ بی تاب، رسیده؛
آن روزنه ی کوچکِ دیواره ی قلبم
کز روی دلارام تو امید گرفته
هرلحظه نهیبی به دلم میزند و می رود انگار؛
می گویدم از سرخ-اناری که با آن همه سختی،
باقیست هنوزم
آویز شده بر تن خشکیده ی باغ و
لبخند زند بر دلم آرام.
هرچند که از دور،
صوتِ جرسِ مرگ به گوشِ منِ بی تاب، رسیده
دل خوش به انارم...