
بســــم الله العــــــزیز
چون قاصدکی کوچک
می آید و می رقصد
تصویر تو در یادم
مهر تو به چشمانم.
چون بغض، فرو می دهم این غم را
من می خورم اشکم را
تا نام عزیز تو
تا قامت رعنایت
تا مهرِ شده جاری
بر این دلِ بی تابم
با گریه به داغِ تو
لرزان نشود، سُر نخورد تا که نیفتی تو
از ناوکِ چشمانم
با اشک به دامانم.