رد نفس (شعرنیمایی آسیه سلطانی)
پنجشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۵۵ ب.ظ
بســــــــم ربنا
و صدای نمکین ات جانا
پاشید به گوش دل و از جاکندش.
چون زخمِ دل از صوتِ پُرآرامِ تو سوزید
در حوض خدا، آبتنی کرد
آرام گرفت و چو برآمد،
بر صفحه آیینه ی پاکت، نَفَسی تازه نمود و
ردّ نفسش ماند به آیینه ی قلبت...
بِنْویس به نقشِ نفسِ مانده به آیینه ی قلبت
به انگشت اشاره
یک حرف و نشانی که نشان داشته باشد
از شعر نویی
در بغل رود
از عمق نگاهت
که پر از حرف نگفته ست.
بنْویس که هنگامه ی تنگیِّ دل ما، سپری شد
بنْویس که غم ها سپری شد
بنْویس که اوقات
آنگونه که عشاق در خواب نبینند
اکنون سپری شد!
۰۳/۰۲/۰۶
از دل برآمده بود اون نفس که رد انداخت روی آینه