ناگهان سوخت وسایل کارش
موتورِ کنارِ چادرها،
میکروفون،
ضبط صوت،
دفترچه،
عکس های
قلعه ی دلتنگی،
دور قلبم حلقه می زند؛
دل، تنگ تر می شود؛
و فشار قلعه، بیشتر...
دل،
تنگ و تنگ تر
🌹سروده ای با ویرایش مجدد🌹
امتداد نگاهت را می گیرم و پیش می روم
چیزی نمی بینم، جز نور...
کاش نگاهم، به نگاهت
برای اینکه از من عبور کنی؛
پایت را