؛
هر واژه ی ناگفته ات،
دنیایی از غم_واژه هاست؛
خون می کند قلب مرا
گاهی تمام وجودم، قلب می شود؛
برایت می تپد؛
و چشم هایم نمودار ضربانش را
بسم الله الهادی
هشت سال از تولد پسر می گذشت. و هرسال پدر و مادرش، فرسنگ ها از یکدیگر فاصله می گرفتند. از نوع برخورد آنها
و چقدر نکته فرمودند آقا...
نمیدانم چرا؟! اما
شریک یاد مادر در دلم هستی.
تو می دانی چرا از جشن مادر
بسم الله النور
دوستت دارمی به او گفت تا امتحانش کند.
و او، خود را عقب کشید تا