آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیا و خطی بکش بر زمستانم» ثبت شده است

بسمک یا انیس القلوب 

گویی زمستان است... 

هر روزِ من

هر شام من

هر هفته و هر ماه من

هر سال، بعد از سالِ من

در دوری از تابیدنت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۳ ، ۲۲:۲۰
آسیه سلطانی