بســــــمک یا محیی و یا ممیت
خوش آمدی!
با دست هایی تشنه
و نگاهی خسته!
برای دست هایت، پاسخی جز زخم های دلم ندارم
که مرهمی جز نوازشت ندارند.
و برای نگاهت
فقط اشک، آورده ام.
بنشین روبه رویم و
قطره قطره اش را
بســــــمک یا محیی و یا ممیت
خوش آمدی!
با دست هایی تشنه
و نگاهی خسته!
برای دست هایت، پاسخی جز زخم های دلم ندارم
که مرهمی جز نوازشت ندارند.
و برای نگاهت
فقط اشک، آورده ام.
بنشین روبه رویم و
قطره قطره اش را
بــــــسم الله القاصــــم الجــــــبارین
آهسته؛ آرام!
کودکی روی دست های مادرش خفته است...
و پلک های نو گشوده اش را
تا همیشه بسته است.
آهسته؛ آرام!
اینجا مادری ترکشی خورده و
با کودکِ شیرخواره اش