آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرآغاز» ثبت شده است

بســـــــــم الله الـنـــــــــــــور    

با نام مقدست آغاز میکنم که اگر هستم، فقط از قدرت و اراده ی ذات پاک توست.

سپاس می گویمت پروردگارا برای هرآنچه در وجودم نهاده ای و هرآنچه که در دیگر مخلوقاتت از انسان گرفته تا جمادات، قرار داده ای تا بواسطه آنها 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۲۵
آسیه سلطانی