آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قدردانی» ثبت شده است

بسمک یا من لایخفی علیه شئ 

خوش نوشتی واژه ها را یک به یک 

خواندم و احساس کردم درد را 
قطره قطره جای تو باریده ام 
دست بر اوراق کاهی کتاب و

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۰۳ ، ۲۲:۴۲
آسیه سلطانی