آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهربان باش» ثبت شده است

بســـــــم الله الخــــــــالق 

برگ های سبزِ این خیابان دراز 
زرد شده
ریخته ست! 
گوئیا پاییز است!
و من از اول مهر 
با اناری در دست 
منتظر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۳ ، ۲۳:۰۷
آسیه سلطانی

بســــــم الله الذی هو علیـــــم بذات الصــــــدور 

نسیم زلال گلخانه ام تو بودی 
وزیدی به روحم 
مرا زنده کردی 
تمام گلبرگ های پریشانِ 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۲ ، ۲۰:۱۴
آسیه سلطانی

بســـــــــم الله الودود 

زیبا می نویسی؛ 
شیرین، 
تازه
و معطر
بهتر از  سیب لبنانی. 

گاهی هم تلخ؛ تلخ تر از  قهوه ی عربی. 
چقدر خوب بود 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۰۲ ، ۰۷:۲۰
آسیه سلطانی