آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نیمایی واره» ثبت شده است

بسمک یا رئـــــــــوف یا رحیـــــــــم

دیروزهای من، بوی خطر می داد
امنیتِ دیروزترهایم
در خانه ی بختم 
آرام و آهسته
از پنجره بیرون زد و جایش 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۰۳ ، ۰۶:۲۶
آسیه سلطانی