آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پاییز مهربان» ثبت شده است

بســـــــم الله الخــــــــالق 

برگ های سبزِ این خیابان دراز 
زرد شده
ریخته ست! 
گوئیا پاییز است!
و من از اول مهر 
با اناری در دست 
منتظر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۳ ، ۲۳:۰۷
آسیه سلطانی