آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

« تو برام مهمی» (آسیه سلطانی)

پنجشنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۴۳ ب.ظ

بسمــــــک یا رئوف یا رحیـــــــم

«تو برام مهمی» 
روی تخت بیمارستان نشسته بود. قطره های عرق روی پیشانی اش برق می زد. صدای تپش قلبش را می شنید. موهای فر خورده ی او  از روسری بیرون ریخته و نگاهش  به دیوار خیره مانده بود. 
محمد وارد اتاق شد. جلو رفت و نشست روی تخت؛ کنار فرزانه.  سرش را جلو برد. صورت او را بوسید و گفت: «فرزانه! خوبی؟! چرا صورتت، سرده؟! » 
صدای محمد، بغض فرزانه را ترکاند. اشک روی صورتش جاری شد. 
- بچه مون هنوز دنیا نیموده، رفت. من نتونستم نگهش دارم. 
اشک در چشمان محمد حلقه زد. باید فضا را عوض می کرد. 
_ بذار ببینم اینجا چیزی نیست، بپیچم دور بدنت؟! باید گرم بشی. 
کمد کوچکی کنار تخت بود. محمد سمت آن رفت و ملحفه ای از داخلش برداشت. باز کرد و گفت:  « فدای سرت! خوبه خودت سالمی. خدا دوباره بهمون بچه می ده.» 
این را گفت و ملحفه را دور فرزانه پیچید. فرزانه را در آغوش گرفت و نوازش می کرد. شانه هایش هرلحظه از گریه های فرزانه، خیس میشد. موهای فرزانه را ناز می کرد. باید آرام می شد. 
-  آروم باش دردت به جونم! چشماتو ببند و بخواب. شب سختی رو گذروندی.
آغوش محمد، تپش قلب فرزانه را آرام کرد. انگار شانه ها و آغوش همسرش، امن ترین جای دنیا بود. چشم هایش را بست و خوابید.
✍🏻 آسیه سلطانی

_______________________________________________________________

پی نوشت: یکی از تمرین های نوشتن، تصویر سازی نوشتاری است؛  چنانچه نویسنده بتواند احساس یا مفهومی به سادگیِ یک واژه را به ذهن مخاطب، متبادر سازد. 

نوشته بالا، سعی دارد ولژه ای به عمق حس « امنیت» را به تصویر بکشد. 

به نظر شما، چقدر در خلق چنین حسی، موفق بوده ام؟ 

نظرات  (۱)

بد نبود بانوی محترم.  به نظرم نیاز به تلاش بیشتری دارید. ولی همین هم خوب است. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی