آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

خسته از فاصله ها (شعر نیمایی از آسیه سلطانی)

سه شنبه, ۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۰۱ ب.ظ

بسم الله الذی خلقنا من نفس واحده 

تو را کشف کرده ام به تازگی 

لابه لای سطرهای یک کتاب 

لابه لای واژه های یک غزل 

لابه لای قطره های زلالِ آبِ چشمه ای

که جوشیده از وجود سنگ.

لابه لای قطره های شبنمی 

روی چهره ی گلی که قرمز است 

از شرم و از حیا

قرمز از

داغِ آتشی که بر دلش نهاده عشق

نهاده غم 

نهاده آن نگاهِ پاک تو 

آن نگاهِ پُر از پرسشت

آن نگاهی که هرگز نمی رود زِ خاطرم

آن نگاه حسرتی که آب می کند وجود مرا

سوز و آه نهفته در عمقِ معنی اش... 

ای دریغ و درد 

از دلی که تنگ می شود در نبود تو 

تنگِ تنگ!

آن دلی که مثل برگ های کهنه ی یک کتاب شعر

تاخورده تا نشان دهد 

بر سر آن غزل که دوست داری اش

ایستاده است... 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

پ. ن: گاه دوری چنان انسان را خسته و کلافه می کند، که آرزو می کنی هرچه زودتر، به پایان رسد. لیکن خدایی هست که چون ما را می شناسد و آگاهِ مطلق است، چنان می کند که باوجود سختی های جان فرسا، آنچه را که می خواهی در طول زمان، بدست آوری. چراکه در این راه، لازم است سیب ها چرخ های شان را بزنند و بزنند تا با تجربه و آگاهی بیشتر، یکدیگر را ملاقات کنند و به قول حافظ: 

باشد اندر پرده بازی های پنهان؛ غم مخور 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی