آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسرت» ثبت شده است

بسم الله الذی خلقنا من نفس واحده 

تو را کشف کرده ام به تازگی 

لابه لای سطرهای یک کتاب 

لابه لای واژه های یک غزل 

لابه لای قطره های

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۰۳ ، ۲۲:۰۱
آسیه سلطانی

بسم الله النور

هزاران حرف ناگفته
هزاران فکر آشفته 
هزاران حسرتِ مانده
هزاران شعرِ ناخوانده
بر این صفحه 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۳ ، ۱۵:۱۴
آسیه سلطانی