آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب با موضوع «اشعار :: سپید» ثبت شده است

بسمک یا هادی

(همین امروز، تغییرش دادم) 

امتداد چشم هایت را که می گیرم، 

چیزی نمی بینم جز نور... 

کاش میدیدم آنچه را

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۱۷
آسیه سلطانی