بسم الله الرحمن الرحیم
خواب دیدم دختری را هر دو بالش سوخته
روی یک اسب پرنده، بال و یالش سوخته
گِرد آنها، خیمه ها آتش گرفته، یک به یک
دیدم آنجا دختری دیگر که شالش سوخته
تازه دامادی که قبلا
بسمک یا اول و الآخر
دریای پر از موج نگاهت به من افتاد
ماهی شدم و صوت لطیفت شده صیّاد
گیرم که تو
بسم الله الجمیل
(شعر اردیبهشتی را که ۱۱ اردیبهشت نشر داده بودم، امروز بازسرایی کردم و دوباره به اشتراک گذاشتم. درکل متفاوت شد.)
اردیبهشت آمد با نغمه های بلبل
با چهره ای گشاده با یک بغل پر از گل
با یک نگاه، مهرش، بر روی خاک غلطید
با هر نفس به گلشن، جانی دوباره بخشید
آرام و با لطافت، چون قطره های باران
گامی به پیش آمد، صد گام رویگردان
از حالت دو چشمش، بیدم به باد داده
این شاخه های غلطان،
بســــــم الله النــــــــور
ای چشم مرا روشنی از نورِ وجودت
ای راه مرا راستی از راه-نمودت
این قلب، به سلولِ
بســـــــمک یا صبـــــــــور
گفتی که ز شعرت همه پیغام بگیرم
از روح خدائیِ تو الهام بگیرم
دردی به دلم مانده از