بسم الله الرحمن الرحیم
دفتر بزرگ روزگار، ورق می خورد
به امروز می رسد؛
کودکانِ غزه
کشته می شوند؛
بی گناه.
بسم الله الرحمن الرحیم
دفتر بزرگ روزگار، ورق می خورد
به امروز می رسد؛
کودکانِ غزه
کشته می شوند؛
بی گناه.
بسم الله النور
هزاران حرف ناگفته
هزاران فکر آشفته
هزاران حسرتِ مانده
هزاران شعرِ ناخوانده
بر این صفحه
بسم الله النور
نیم نگاهی به یک اثر هنری و انتخابات پیش رو
یادداشتی بر فیلم «پدر» به کارگردانیِ «فلوریان زلر»
دو هفته پیش، در کارگاه آموزشی زیبایی شناسی ادبیات کودک، صحبت بر سر «راوی اعتماد پذیر» و «راوی اعتمادناپذیر»، داغ شد.
استاد، برای درک بیشترِ مفهومِ این دو عبارت، فیلم «پدر» به کارگردانیِ «فلوریان زلر» را معرفی کردند.
فیلم را دیدم. درباره پدری بود که در کهن سالی، دچار
بسم الله الذی هو علیم بذات الصدور
نمی خواهم نگاهت را
نمی خواهم که حتی لحظه ای، آنی، ببینم چشم پاکت را.
تو را از جانِ خود، من، دوست تر دانستم و این اشتباهم بود؛ می دانی؟!
نمی دانی...
تو را درکی نباشد
بسم الله النور
قرار ما، همین روزها،
حرم...
صبح زود
یا سحر؛
ظهر، شب
و یا پاسی از
نیمه شب...
قرار ما، گاهِ
یا رب! ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البکاء
دانه دانه اشکِ تنهایی می ریزم
تک تکِ دانه ها را روی هم می چینم
می خواهم خانه ای بلورین
بسم الله الرحمن الرحیم
خواب دیدم دختری را هر دو بالش سوخته
روی یک اسب پرنده، بال و یالش سوخته
گِرد آنها، خیمه ها آتش گرفته، یک به یک
دیدم آنجا دختری دیگر که شالش سوخته
تازه دامادی که قبلا
بسم الله النور
«آیا می شود امری را خواست، و ابزار و ملزوماتش را نخواست؟»
در حال بحث درمورد داستان «ماده گرگ» بودیم که لابه لای تمام حرفها، استاد، این جملات را بیان کرد. عده ای مثل عکس العمل های همیشگی شان در فضای مجازی، اصلا به روی خود نیاوردند، عده ای، توضیح خواستند و عده ای هم
بسم رب الشهدا و الصدیقین
می نویسد خدای مهربان
روی کوه ها،
به عمق دره ها،
بر بلندای مه آلود ابرها،
روی دیوارهای زخمیِ
استقامت ارزشمند است. اینکه پای آنچه که شروعش کرده ای، بایستی.
هرچقدر اذیت شوی، بایستی...
اینکه نگاه های تمسخرآمیز را