بســــــــم الله الرحـــــــمن الرحــــــــــیم
شبی در عمق یک رؤیا، به دستم گوهری دیدم/
برای گوهرِ نابم، چه رؤیاها که من چیدم/
به ذهنم بود تا زان گوهرِ لبریز از معنا/
زنم طرحی که باشد
بســــــــم الله الرحـــــــمن الرحــــــــــیم
شبی در عمق یک رؤیا، به دستم گوهری دیدم/
برای گوهرِ نابم، چه رؤیاها که من چیدم/
به ذهنم بود تا زان گوهرِ لبریز از معنا/
زنم طرحی که باشد
بسمک یا هادی
(همین امروز، تغییرش دادم)
امتداد چشم هایت را که می گیرم،
چیزی نمی بینم جز نور...
کاش میدیدم آنچه را