آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

واژه ها از نفس افتاده در این عصرِ جدید...

آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه ی گل، شبنمی حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای بامدادی شد.
و اینگونه بود که روز تازه ای آغاز شد.

طبقه بندی موضوعی

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است

بسم الله النور 

قرار ما، همین روزها، حرم... 

صبح زود یا سحر؛

ظهر، شب و یا  پاسی از نیمه شب... 

قرار ما، گاهِ نشستنِ شبنمِ معرفت

روی دل های مرده از بی کسی... 

 

قرار ما، کنار رود روان از چشم های مردمان. 

زیر سایه بانی خنک،

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۳ ، ۰۵:۳۰
آسیه سلطانی

یا رب! ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البکاء

دانه دانه اشکِ تنهایی می ریزم

تک تکِ دانه ها را روی هم می چینم

می خواهم خانه ای بلورین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۳ ، ۰۵:۳۱
آسیه سلطانی

بسم الله الجمیل 

(شعر اردیبهشتی را که ۱۱ اردیبهشت نشر داده بودم، امروز بازسرایی کردم و دوباره به اشتراک گذاشتم. درکل متفاوت شد.) 

اردیبهشت آمد با نغمه های بلبل 
با چهره ای گشاده با یک بغل پر از گل
 
با یک نگاه، مهرش، بر روی خاک غلطید 
با هر نفس به گلشن، جانی دوباره بخشید 

آرام و با لطافت، چون قطره های باران  
گامی به پیش آمد، صد گام رویگردان 
 
از حالت دو چشمش، بیدم به باد داده 
این شاخه های غلطان،

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۷:۲۵
آسیه سلطانی

احساس، وقتی تا چشمت غلیان کند، دیگر نمی توانی جلوی سررفتنش را بگیری. می بینی که ناخودآگاه اشک ها جاری شده و جز پاک کردنِ گونه هایت، کاری از دستت نمی آید. 

دو سال و اندی است حالم اینگونه است. نه همیشه. ولی غالبا هر بهانه ای، چشمانم را تر می کند. دلتنگی تا سه هفته پیش

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۰۰
آسیه سلطانی

بســــــــم ربنا 

و صدای نمکین ات جانا 

پاشید به گوش دل و از جاکندش.

چون زخمِ دل از صوتِ پُرآرامِ تو سوزید 

در حوض خدا،

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۱:۵۵
آسیه سلطانی

بســــــمک یا محیی و یا ممیت 

خوش آمدی!
با دست هایی تشنه 
و نگاهی خسته! 

برای دست هایت، پاسخی جز زخم های دلم ندارم

که مرهمی جز نوازشت ندارند. 
و برای نگاهت
فقط اشک، آورده ام. 
بنشین روبه رویم و 
قطره قطره اش را

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۰۲:۲۹
آسیه سلطانی

بســــم الله العــــــزیز 

چون قاصدکی کوچک 

می آید و می رقصد

تصویر تو در یادم 

مهر تو به چشمانم. 

چون بغض، فرو می دهم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۰۲ ، ۱۲:۲۰
آسیه سلطانی

بســــــم الله النــــــــور 

ای چشم مرا روشنی از نورِ وجودت
ای راه مرا راستی از راه-نمودت 

این قلب، به سلولِ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۰۲ ، ۰۹:۵۹
آسیه سلطانی

بســــــــم الله النـــــــــور 

هرچند که پاییز،

بر روی دلم پای نهاده؛ 


هرچند زمستان،

 گلهای بهاری مرا خوب تکانده؛ 


هرچند که از دور،
صوت جرسِ مرگ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۲ ، ۲۳:۱۰
آسیه سلطانی

بســـــــمک یا صبـــــــــور 

گفتی که ز شعرت همه پیغام بگیرم 
از روح خدائیِ تو الهام بگیرم

دردی به دلم مانده از

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۲ ، ۰۲:۱۵
آسیه سلطانی