بــــــــــــسمک یا تــــــــــوّاب
بخشیدن از مردانگیّ تو نمی کاهد
بخشیده ای ناپختگی های مرا آیا ؟!
در انتظار پاسخی هستم
یک پاسخ باربط
یا پاسخی پیچیده در
بســـــــــــــم الله النــــــــــــــور
... می آید آن فردا
می آید آن فردای ما؛ آری...
با بودنت پُر می شود ناگاه
خالی ترین قسمت
از جمله های
بســـــــم الله الخــــــــالق
برگ های سبزِ این خیابان دراز
زرد شده
ریخته ست!
گوئیا پاییز است!
و من از اول مهر
با اناری در دست
منتظر
بسم الله الرحمن الرحیم
از دیشب سه بار گریه کردم؛
بار اول با دیدن آن مرد مستاصل که با بغض از مردم میخواست ویدئوی برهنه شدن زنش را بازنشر نکنند. التماس میکرد... او دو تا فرزند دارد. داریم شرفمان را به شهوت بازنشر شگفتیهای مجازی
بسم الله الذی خلقنا من نفس واحده
تو را کشف کرده ام به تازگی
لابه لای سطرهای یک کتاب
لابه لای واژه های یک غزل
لابه لای قطره های
بســـــم الله الشـــــــاهد
طفل،تشنه بود.
تلذی می کرد؛همچون ماهیِ از آب دورافتاده.
صدای یاری خواستنِ بابا را که شنید،
با گریه های مدام، پدر
بسم الله الرحمن الرحیم
شعری که تازه سروده بودم و باسرعت اصلاحش کردم
فرصت ندادی گویمت احساس پاکم را
یا که به روی بوم نقاشی بپاشم رنج هایم را
پشت سر هم واژه هایت را که باریدی،
آیا نترسیدی تگرگِ واژه ها